جدول جو
جدول جو

معنی بادام چنگ - جستجوی لغت در جدول جو

بادام چنگ
(مِ چَ)
این لغت در فرهنگ بهار عجم و آنندراج آمده بدون ذکر معنی و در فرهنگهای دیگر نیافته ایم:
پسته لبی را نشان در پس بادام چنگ
تا دهد ابریشمش فندق تر را نوا.
بدر چاچی (از آنندراج) (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادام بن
تصویر بادام بن
درخت بادام، میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، چشم معشوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادام چشم
تصویر بادام چشم
آنکه چشمانی شبیه بادام دارد، برای مثال در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست / بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن (سعدی۲ - ۵۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ)
آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد:
ای بت بادام چشم پسته دهان قندلب
در غم عشق تو چیست چارۀ این مستمند؟
سوزنی.
بسی بادام چشمانند بدام مرغ حیرانند
بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی.
خاقانی.
در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست
بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
بادرنگ و بادرنج. (ناظم الاطباء). رجوع به بادرنگ شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
درخت بادام:
آستین نسترن پر بیضۀ عنبر شود
دامن بادام بن پر لؤلؤفاخر شود.
منوچهری.
بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند.
منوچهری، گونه ای از بادام وحشی که در کوههای اطراف کرج در ارتفاعات 1400 گزی روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). درختچه ای است در دامنه های اطراف جادۀ طهران به کرج در ’وردآورد’ و ’دره وردی’ روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). رجوع به بادام و بادامچه شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 227) ، لوزه. (واژه های نو فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
منزلی است بنزدیکی قریۀ کرخ. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزو 3 شود، جای بودن هر دو ران سوار از پشت اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادام چشم
تصویر بادام چشم
آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادام بن
تصویر بادام بن
درخت بادام، میوه بادام بن
فرهنگ لغت هوشیار
درخت بادام
فرهنگ واژه مترادف متضاد