این لغت در فرهنگ بهار عجم و آنندراج آمده بدون ذکر معنی و در فرهنگهای دیگر نیافته ایم: پسته لبی را نشان در پس بادام چنگ تا دهد ابریشمش فندق تر را نوا. بدر چاچی (از آنندراج) (از بهار عجم)
این لغت در فرهنگ بهار عجم و آنندراج آمده بدون ذکر معنی و در فرهنگهای دیگر نیافته ایم: پسته لبی را نشان در پس بادام چنگ تا دهد ابریشمش فندق تر را نوا. بدر چاچی (از آنندراج) (از بهار عجم)
درخت بادام، میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، چشم معشوق
درخت بادام، میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، چشم معشوق
آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد: ای بت بادام چشم پسته دهان قندلب در غم عشق تو چیست چارۀ این مستمند؟ سوزنی. بسی بادام چشمانند بدام مرغ حیرانند بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی. خاقانی. در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن. سعدی (طیبات)
آنکه چشمان کشیده همچون بادام دارد: ای بت بادام چشم پسته دهان قندلب در غم عشق تو چیست چارۀ این مستمند؟ سوزنی. بسی بادام چشمانند بدام مرغ حیرانند بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی. خاقانی. در هیچ بوستان چو تو سروی نیامده ست بادام چشم و پسته دهان و شکرسخن. سعدی (طیبات)
درخت بادام: آستین نسترن پر بیضۀ عنبر شود دامن بادام بن پر لؤلؤفاخر شود. منوچهری. بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند. منوچهری، گونه ای از بادام وحشی که در کوههای اطراف کرج در ارتفاعات 1400 گزی روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). درختچه ای است در دامنه های اطراف جادۀ طهران به کرج در ’وردآورد’ و ’دره وردی’ روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). رجوع به بادام و بادامچه شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 227) ، لوزه. (واژه های نو فرهنگستان)
درخت بادام: آستین نسترن پر بیضۀ عنبر شود دامن بادام بن پر لؤلؤفاخر شود. منوچهری. بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند. منوچهری، گونه ای از بادام وحشی که در کوههای اطراف کرج در ارتفاعات 1400 گزی روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). درختچه ای است در دامنه های اطراف جادۀ طهران به کرج در ’وردآورد’ و ’دره وردی’ روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). رجوع به بادام و بادامچه شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 227) ، لوزه. (واژه های نو فرهنگستان)